چگونه مهارت تصمیم‌گیری خود را تقویت کنیم؟
۱۴۰۱/۰۱/۱۰ تاریخ انتشار

مبحث مهارت تصمیم‌گیری را به ترتیب بخوانید:

قسمت اول: مهارت تصمیم‌گیری چیست؟

قسمت دوم: تصمیم‌گیرى و موانع آن

قسمت سوم: چگونه مهارت تصمیم‌گیری خود را تقویت کنیم؟ 


نکاتی برای تصمیم‌گیری بهتر...

1. تصمیم‌گیری را به تعویق بیندازید. تا جایی که شرایط اجازه می‌دهد و تصمیم نگرفتن باعث آسیب نمی‌شود، باید تصمیم‌گیری را به تعویق انداخت. ممکن است در این بین گزینه‌های بهتری پیدا شود یا بتوانید از کمک فکری افراد دیگر استفاده کنید و یا متوجه شوید تصمیم اولیه شما در شرایط مکانی یا زمانی و یا روانی متفاوتی کارساز نیست.

2. در مکان‌ها و زمان‌های مختلف به تصمیم‌تان فکر کنید. اگر تصمیم‌ دارید که رشته تحصیلی خود را تغییر دهید، به صورت آگاهانه، در زمان‌های مختلف، صبح، غروب و یا نیمه‌شب در مورد تصمیم‌تان فکر کنید. همین‌طور در خانه، خیابان و پارک، در تنهایی و در جمع به آن فکر کنید. هم وقتی خوشحال هستید به آن فکر کنید و هم موقعی که غمگین و ناامید هستید. اگر در همه یا اغلب موارد با تصمیم‌تان راحت بودید، با اطمینان بیشتری می‌توانید تصمیم‌تان را اجرایی کنید. برای من بارها پ‍یش آمده که تصمیمی که در روز گرفته بودم و کاملا به آن اطمینان داشتم، هنگامی که نیمه‌شب به آن فکر می‌کردم از نتیجه آن دچار تردید یا اضطراب می‌شدم. دلیل آن هم این است که در مکان‌ها یا مواقع مختلف، یا با حالات روانی مختلف، پیام‌ها از بخش‌های مختلف مغز می‌رسند که می‌توانند بر تصمیم ما اثر بگذارند.

3. وقفه بیندازید. اگر قرار است خیلی زود در مورد چیزی تصمیم بگیرید، سعی کنید دست‌کم لحظاتی به خود فرصت بدهید. در این فاصله، ذهن شما، موضوع را از حالت خودکار و یا نیمه‌آگاه به سطح هوشیاری می‌آورد و به قول دانیل کانمن، برنده جایزه نوبل در اقتصاد، در کتاب «Thinking Fast and Slow» می‌توانید از سیستم ۲ برای تصمیم گیری استفاده کنید. کانمن در این کتاب توضیح می‌دهد که ما به طور معمول دو سیستم تصمیم‌گیری داریم. سیستم ۱ برای مواردی است که نیاز به تمرکز نداریم و به طور شهودی می‌دانیم که چه کاری را باید انجام بدهیم. سیستم ۲ برای مواردی است که باید تمرکز کنیم و پس از بررسی موضوع تصمیم بگیریم. شاید یک مثال ساده، رانندگی باشد. کسانی که کاملا رانندگی را یاد گرفته‌اند هنگام گردش به راست، در حالی که با دوست خود صحبت می‌کنند، بدون فکر کردن، راهنما می‌زنند (سیستم۱). اما افرادی که در حال یادگیری رانندگی هستند و یا تازه یاد گرفته‌اند باید تصمیم بگیرند که برای گردش به راست راهنما بزنند (سیستم ۲). در یکی از شماره‌های آینده یک یادداشت کامل را به این موضوع اختصاص خواهم داد.

4. اشتباه را بپذیرید و برگردید. ما به دلیل سرشت انسانی‌مان، همیشه مستعد اشتباه و تفسیر اشتباه از واقعیات هستیم. اگر ایده‌ یا پروژه ما، علایمی از عدم سازگاری با واقعیت را نشان داد، صرفا به دلیل تصمیمی که گرفته‌ایم، بر ادامه راه اشتباه خود اصرار نکنیم. وقتی که مدتی را با ایده‌ای سپری می‌کنیم و حتی بخش‌هایی از آن را اجرایی می‌کنیم، شیارهای عمیقی را در ذهن ما ایجاد می‌کند که آن راه را ادامه دهیم و واقعیت‌ها را به نفع آن تفسیر کنیم. اما، واقعیت، واقعیت است و با تفسیر متفاوت ِما تغییر نمی‌کند و در نهایت سرمان جایی به سنگ سخت آن خواهد خورد. پس چه بهتر که وقتی پرچم‌های قرمزی را دیدیم که به ضرر ایده یا پروژه ما به اهتزاز درآمده‌اند به آن‌ها توجه کنیم و اگر نمی‌توانیم برای پیشبرد ایده یا پروژه کار موثری انجام دهیم، با همه سختی آن، متوقفش کنیم و جلوی زیان بیشتر را بگیریم. البته این حرف، تعارضی با پشتکار و سماجت و خطرپذیری لازم برای موفقیت ندارد. من در مورد اشتباه و عدم تطبیق با واقعیت صحبت می‌کنم.

5. عمل را ملاک قرار دهید تا نظریه‌ها را. همه ما نظریه‌ها و باورهایی را در موارد مختلف ‍پذیرفته‌ایم چون علم و واقعیت به ما می‌گویند مفید هستند. مثلا کشیدن سیگار یا جواب دادن به پیامک هنگام رانندگی کارهایی خطرناک هستند؛ اما چند درصد ما به این باورها عمل می‌کنیم؟ برای من پیش آمده که هنگام راننگی به پیامکی یا پیامی در شبکه‌های اجتماعی پاسخ بدهم. اما وقتی خوب فکر می‌کنم و یا به قول کانمن روی سیستم ۲ می‌روم، متوجه می‌شوم که جواب دادن فوری به آن پیام به هیچ‌وجه حیاتی نبود؛ حتی ضروری هم نبود. اصلا جواب نمی‌دادم هم هیچ اتفاقی خاصی نمی‌افتاد؛ پس چرا جواب دادم؟ احتمالا پاسخ را باید در مقوله عادت جستجو کرد و این که خودمان را روی سیستم ۱ گذاشته‌ایم. یعنی تصمیم به جواب دادن از سیستم ۱ می‌آید، اما خود عمل جواب دادن از سیستم ۲. جالب است که رانندگی با سیستم ۱، یکی از امن‌ترین رانندگی‌ها است. یعنی در حالی که به اصطلاح فکرمان جای دیگری است و در همان حال رانندگی می‌‌کنیم، معمولا به قوانین و مقررات رانندگی و امنیت خودمان به‌گونه ناخودآگاه اهمیت می‌دهیم، اما جواب دادن به پیامک، کاری است که به تمرکز نیاز دارد و تمرکز روی جواب دادن، سیستمِ ما را بین ۱ (رانندگی) و ۲ (جواب دادن) سرگردان می‌کند و احتمال خطر را بسیار بالا می‌برد. پس اگر بخواهیم واقع‌نگرانه رفتارهایمان را تحلیل کنیم، باید ببینیم در عمل چه می‌کنیم، نه این که به چه نظریه‌هایی باور داریم. حالت مطلوب این است که بین عمل و نظریه‌ها فاصله چندانی نباشد.

6. با مشاوران فرضی مشاوره کنید. این که برای گرفتن یک تصمیم با افراد خاصی که در آن زمینه تخصص دارند مشورت کنیم تقریبا امری بدیهی است؛ گو این که بسیاری از ما این کار را هم نمی‌کنیم. اما یکی از تکنیک‌های بالا بردن کیفیت تصمیم‌گیری کمک گرفتن از مشاوران فرضی PBOD (Personal Board of Directors) است. یک هیات مدیره فرضی یا شخصی، گروهی از افراد متفکر و صاحب‌نظر در حوزه‌های مختلف کاری یا شخصی است که ما در ذهن خود آن‌ها را در کنار هم می‌نشانیم تا در اتخاذ تصمیم به ما کمک کنند. بهتر است تعداد این افراد از پنج نفر بیشتر نشود تا بتوانید آن‌ها را کنترل کنید! افراد متفکر معمولا خیلی با هم سر سازگاری ندارند! با این همه شما می‌توانید از دانش و تجربه آن‌ها استفاده کنید. وقتی می‌خواهید تصمیمی بگیرید و بین گزینه‌های مختلف مردد هستید، آن‌ها را صدا کنید و جلسه‌ای با آن ها برگزار کنید. حتی می‌توانید ساعت جلسه را از قبل مشخص کنید تا جلسه رسمیت داشته باشد (البته اگر در بین آن ها افراد ایرانی هم وجود دارند، مقداری تاخیر را هم لحاظ کنید!). این که این افراد زنده باشند یا نه، در قاره‌های دیگر زندگی می‌کنند و به زبان‌های مختلف حرف می‌زنند یا آثارشان را نوشته‌اند مهم نیست. اما دو چیز بسیار مهم است: اول این که این افراد باید در حوزه تصمیم‌گیری شما، افرادی سرآمد و نخبه باشند و دیگر این که شما با آثار و نوع تفکر آن‌ها آشنایی داشته باشید. باید آن‌ها و نحوه تفکرشان را نسبتا خوب بشناسید تا بتوانید در جلسه از دیدگاه‌های آن‌ها استفاده کنید. ترجیح این است که اغلب آن‌ها ایده‌های متفاوتی با هم و با شما داشته باشند تا این که همه با هم و یا با شما هم‌نظر باشند. البته لزومی هم ندارد که همیشه نظریه‌پردازان بزرگ را به عنوان اعضای هیات مدیره فرضی یا شخصی انتخاب کنید. شما می‌توانید در اطرافتان آدم‌هایی را که روش کار یا مشاوره آن‌ها را می‌‍پسندید یا مفید می‌دانید به جمع مشاوران فرضی فرابخوانید. مثلا یک مدیر که با او کار کرده‌اید و روش کارش را می‌پسندید، یا یک استاد دانشگاه که به تخصص و نظر او اهمیت می‌دهید.

در هنگام برگزاری جلسه، بسته به میل و ذوقتان می‌توانید ابتکاراتی هم به خرج دهید. مثلا می‌توانید تصویر آن‌ها را روی برگه‌ای ‍پرینت کنید و روی میز بگذارید یا اگر کتابی از آن‌ها دارید، به ویژه اگر تصویر نویسنده هم در آن چا‍پ شده باشد، در کنار بقیه عکس‌ها قرار دهید. می‌توانید به سبک کنفرانس‌های راه دور تصاویر آن‌ها را روی صفحه مانیتور کنار هم بچینید. 

در جلسه فرضی می‌توانید موضوع را مطرح کنید و دلایل تردیدتان در مورد هر گزینه یا گزینه‌ مورد نظرتان را بگویید. شاید بهتر باشد شرکت‌کنندگان در جلسه جواب‌ها را بنویسند. شما با شناختی که از هر مشاور دارید جواب فرضی او را روی کاغذ می‌نویسید و همزمان در جلسه مطرح می کنید. اگر مشاوری مخالفتی با نظری دارد می‌تواند مطرح کند. جواب او را هم می‌توانید بنویسید. در انتها می‌توانید نتیجه‌گیری هر یک از مشاوران را در یک برگه ثبت کنید. حالا شما چند نظر خوب مشورتی دارید که می‌تواند به شما در تصمیم‌‌گیری کمک کند.

جلسات مشاوران فرضی را می‌توانیم هم به صورت موردی، یعنی برای گرفتن مشورت برای یک تصمیم و هم به صورت منظم مثلا هفتگی یا ماهانه در مورد موضوعات و مشکلات زندگی برگزار کنیم. بسته به موضوع، مشاوران هم می‌توانند متفاوت باشند. از این روش حتی برای پیش‌بینی واکنش‌های اعضای خانواده یا دوستان به یک تصمیم خاص می‌توان استفاده کرد. اعضای خانواده خود را در ذهن‌تان دور هم بنشانید و به آن‌ها بگویید که من برخلاف تصمیم قبلی، نمی‌خواهم پ‍زشک شوم و می‌خواهم یک کسب وکار راه‌اندازی کنم. ببینید واکنش یا مشاوره آن‌ها چیست!

تلاش خواهم کرد در شماره آینده به راهکارهای دیگری در زمینه بهبود روند تصمیم‌گیری اشاره کنم.

پی‌نویس:

1. کتاب Thinking Fast and Slow، اثر Daniel Kahneman، انتشارات Farrar، Giroux ، Straus، First paperback Edition، 2011

این کتاب با ترجمه‌های مختلفی با عنوان‌هایی مانند تفکر سریع و آهسته یا تفکر تند و کند به فارسی ترجمه شده و در بازار کتاب موجود است.


سلسله مقالات مهارت‌های مهم شناختی را از ابتدا بخوانید:

* تفکر انتقادی و کار ما *

​  * حل مسائل پیچیده *

* انعطاف‌پذیری شناختی *

​* خلاقیت چیست و چرا مهم است *

​* مدیریت افراد *

* هوش هیجانی *

​* هماهنگی با دیگران *

​* مهارت تصمیم‌گیری چیست؟ *

​* مذاکره *

* جهت‌گیری مبتنی بر سرویس *

به این مطلب چند ستاره می‌دهید؟(امتیاز: 4.8 - رای: 2)

ثبت نظر تعداد نظرات: 0 تعداد نظرات: 0
usersvg