داستان مارکوس هاچینز را به ترتیب بخوانید:
- قسمت اول: دستگیری
- قسمت دوم: زوال
- قسمت سوم: توسعه بدافزار
- قسمت چهارم: همکاری با رابینهود
- قسمت پنجم: واناکرای از راه میرسد
- قسمت ششم: مکافات عمل
- قسمت آخر: قضاوت
واناکرای از راه میرسد
حدود ظهر روز دوازدهم سال ۲۰۱۷، هاچینز در تعطیلات بهسر میبرد و هنری جونز (Henry Jones) ۳۰۰ کیلومتر دورتر، در اتاق فناوری بیمارستان سلطنتی لندن میان چندین رایانه نشسته بود. جونز متوجه شد که یک جای کار میلنگد. جونز در حالیکه ناهارش را در کافهتریا بیمارستان میخورد، میخواست ایمیلهایش را بررسی کند، اما متوجه شد که سرویس ایمیل از دسترس خارج است. در آن زمان بسیاری از رایانههای بیمارستان سلطنتی انگلستان با ویندوز اکسپی، کار میکردند. این سیستمعامل مثل دیگر رایانههای بیمارستان چیزی بیشتر از ۲۰ سال عمر داشت. به همین دلیل ایجاد اختلال در شبکه بیمارستان امری عادی بود. جونز درباره نبود دسترسی به سرویس ایمیل با همکارانش مشغول صحبت بود که مدیر فناوری بیمارستان وارد اتاق شد. وی به همکارانش گفت ویروسی در سرتاسر شبکه بیمارستان پراکنده شده است. در همین حین یکی از رایانههای داخل اتاق ریبوت (Reboot) شد. پس از راهاندازی مجدد، صفحهای قرمز روی صفحهنمایش این رایانه قرار گرفت. در قسمت بالا و سمت چپ این صفحه قرمز، علامت یک قفل دیده میشد. با انتخاب این قفل پیامی به کاربر داده میشد که فایلهای شما رمزگذاری شده است. کاربر برای دسترسی به این فایلها و بازشدن قفل رایانه، باید ۳۰۰ دلار بیتکوین پرداخت میکرد.
جونز به اتاق عمل فراخوانده شد و فرصتی برای حل این معما نداشت. وی دستهایش را شست، ماسکش را به صورت زد و با پوشیدن دستکش راهی اتاق عمل شد. جونز مختصص بیهوشی بود. به همین دلیل پس از پایان عمل بیمار، باید وی را از بیهوشی بیرون میآورد. جونز مشغول کارش بود که متوجه شد پرستاران زیرلب از خرابی رایانه اتاق عمل صحبت میکنند. وی بیمار را به حالت هشیاری برگرداند و دستهایش را شست. در راه برگشت به راهروی اصلی بیمارستان بود که یکی از مدیران ارشد سد راهش شد. این مدیر به جونز گفت تمامی کارهای مهم او در ادامه روز لغو شده است. از قرار معلوم، حمله سایبری ضمن از کار انداختن تمامی شبکه این بیمارستان، شبکههای پنج بیمارستان مهم دیگر در شرق لندن را از دسترس خارج کرده بود.
جونز با شنیدن این خبر حیرت کرد و عصبانی شد. از آنجایی که برنامههای رسیدگی به بیماران جونز لغو شده بود، او مشغول کمک به کارمندان واحد فناوری بیمارستان برای جدا کردن رایانهها از شبکه شد. در این بین گاهوبیگاه خبرها را در گوشی آیفونش دنبال میکرد. اینجا بود که متوجه شد بیمارستان سلطنتی لندن تنها هدف این حمله سایبری نبوده است. این حمله، کرمی را در سرتاسر اینترنت گسترش میداد. تا آن ساعت نزدیک به ۶۰۰ مطب دکتر و درمانگاه مورد این حمله قرار گرفته بود. این حمله، لغوِ نزدیک به ۲۰ هزار قرار ملاقات با پزشکان را بهدنبال داشت. حافظه بسیاری از رایانههای بیمارستانها نیز کاملاً پاک شده بود. تمامی عملها در سرتاسر بیمارستان لغو شد و آمبولانسها از انجام خدمات ضروری بازماندند. بعضی از بیمارانی که حال وخیمی داشتند نیز در پی این حمله سایبری چندین دقیقه یا ساعت حساس، از درمان پزشکان محروم ماندند. جونز به این نتیجه رسید که مردم بیگناه ممکن است به دلیل این حمله سایبری جان خود را از دست بدهند.
فایلهایی که توسط این بدافزار رمزگذاری میشدند، در رایانه پسوند wncry میگرفتند. به همین دلیل نیز کارشناسان امنیت سایبری نام واناکرای (WannaCry) را برای این بدافزار انتخاب کردند. چندین ماه قبل از حمله واناکرای، گروهی از هکرها با نام شادُو بروکِر (Shadow Broker)، کدهایی با نام اِتِرنالبلو (Eternal Blue) را از آژانس امنیت ملی (NSA) دزدیده بودند. مدتی بعد این کدها در اینترنت منتشر شد. از قرار معلوم در توسعه واناکرای از کدهای اترنال بلو کمک گرفته شده بود. واناکرای پس از اینکه رایانه قربانی را از کار میانداخت، کاربر را وادار میکرد تا برای دسترسی به فایلهایی که رمزگذاری شده، به واحد بیتکوین پول پرداخت کند. واناکرای پس از نفوذ به رایانه قربانی، دسترسی سریعی برای اجرای کدهای مخرب به هکرها میداد. تمامی سیستمعاملهای ویندوزی که وصله امنیتی جدید (Patch) نداشتند، در معرض این بدافزار قرار میگرفتند. با یک حساب سرانگشتی میتوان گفت در آن زمان بدافزار واناکرای، میلیونها رایانه را تهدید میکرد. همانگونه که اشاره کردیم، قسمتی از کدهای جاسوسی اناسای در این بدافزار بهخدمت گرفته شده بود. هکرها بهلطف این کدهای تجهیزشده در عرض چند ساعت توانستند در ابعاد جهانی باجگیری کنند.
یکی از کارشناسان امنیت نرمافزاری که برای شرکت بریتیش تلکام (British Telcom) کار میکرد و برای مقابله با این حادثه موظف به همکاری با اناساِی شده بود، تهدید واناکرای را به مشاهده صحنههای قبل از توفان تشبیه میکرد. به گفته وی، کارشناسان میدانستند که واناکرای چه تاثیری در زندگی مردم خواهد گذاشت. واناکرای خطری بود که تاکنون کارشناسان امنیت نرمافزاری نظیر آن را ندیده بودند.
بهدنبال گسترش این کرم به گوشهوکنار دنیا، شبکههای شرکت راهآهن آلمانی دویچه بان، اِسبِربانک در روسیه، خودروسازهای رنو، نیسان و هوندا، دانشگاههای چین، پلیس هند، شرکت اسپانیایی تفلونیکا (Telefonica)، فِدِکس (FedEx) و بوئینگ آلوده شد. واناکرای در عرض فقط یک بعد از ظهر، اطلاعات نزدیک به ۲۵۰ میلیون رایانه را آلوده کرد و بین ۴ میلیارد تا ۸ میلیارد دلار خسارت بهبار آورد.
این آسیبها تازه اول کارِ خرابیهای واناکرای بود. جاش کُورمن (Josh Corman)، کارمند شرکت امنیت سایبری آتلانتیک کنسیل (Atlantic Council)، بهخاطر میآورد که ۱۲ می یک کنفرانس تلفنی با شرکت ماموران وزارت امنیت ایالات متحده آمریکا، سازمان بهداشت و خدمات انسانی، شرکت داروسازی مِرک (Merck) و چند تن از مدیران بیمارستانهای آمریکا برگزار شد. در آن زمان گروهی که با نام نیروی امنیت سایبری حفظ سلامت صنایع (Healthcare Cybersecurity Industry Taskforce) شناخته میشد، گزارشی از نبود جدی کارمندان فناوری اطلاعات در بیمارستانهای آمریکا آماده کرده بود. در این کنفرانس تلفنی مشخص شد بدافزار واناکرای سازوکار بهداشت و درمان آمریکا را هدف گرفته است. این اطلاعات ترس کورمن را بیشتر کرد. او نگران بود که واناکرای جان چه تعداد انسان را در معرض مرگ قرار میدهد. وحشتناکترین کابوس کورمن داشت به واقعیت نزدیک میشد.
حدود ساعت 2:40 دقیقه بعد از ظهر جمعه، مارکوس هاچینز از رستورانی در همسایگی منزلشان به خانه برگشت، جلوی رایانه نشست و متوجه شد که اینترنت، دنیا را بههم ریخته و در معرض خطر بزرگی قرار داده است. هاچینز در همان لحظه توئیت کرد که تعطیلات بسیار خوبی را گذرانده است. در عرض چند دقیقه، یکی از دوستان هکر هاچینز با نام کاربری کافئین (Kafeine) کپی کدهای واناکرای را برای وی فرستاد. مارکوس بهسرعت مشغول بررسی این کدها شد. او ابتدا رایانهای شبیهسازی شده در سروری که در اتاق خوابش داشت راهاندازی کرد. سپس فایلهای جعلی را برای بازگشایی رمز باجافزار در این رایانه شبیهسازی شده قرار دارد. در نهایت این برنامه را در شرایط قرنطینهای که ایجاد کرده بود اجرا کرد. مارکوس بهسرعت متوجه شد که قبل از رمزگشایی فایلهای جعلی، بدافزار، یک کوئری (query) به وبسایتی با اسمی تکراری ارسال میکند. این وبسایت iuqerfsodp9ifjaposdfjhgosurijfaewrwergwea.com نام داشت.
این وبسایت عجیبوغریب جرقهای در ذهن مارکوس ایجاد کرد. او به این نتیجه رسید که پس از اینکه قسمتی از بدافزار، پینگ (Ping) را به چنین وبسایتی بازگشت میدهد، با سروری در جایی ارتباط برقرار میکند که این سرور به رایانههای آلوده فرمان میدهد. هاچینز آدرس طولانی این وبسایت را پس از کپی کردن، داخل مرورگر رایانهاش اجرا کرد. همانگونه که انتظار داشت چنین سایتی پیدا نشد.
به همین دلیل چهار ثانیه گذشته از ساعت 3:08 دقیقه، سری به پایگاه ثبت دامنه نِیمچیپ (NameCheap) زد و نام این سایت عجیبوغریب را با قیمت ۱۰.۶۹ دلار بهثبت رساند. هاچینز امید داشت که با انجام اینکار، بتواند کنترل قسمتی از تعداد زیاد رایانههای آلوده به واناکرای را از دسترس تولیدکننده این بدافزار دور کند؛ یا اینکه دستکم بتواند به ابزاری برای رصد کردن تعداد و موقعیت رایانههای آلوده دسترسی داشته باشد. اینکار در دنیای کارشناسان بدافزار با نام سینکهوُلینگ (Sinkholing) شناخته میشود.
بهدنبال ثبت دامین در کلاستِری از سرورها که توسط کریپتو لاجیک کارفرمای هاچینز میزبانی میشد، هزاران اتصال از تمامی رایانههای جدیدی که در سرتاسر دنیا بهتازگی با واناکرای آلوده شده بودند، به این آدرس دامین منتقل شدند. این اتفاق که شباهت زیادی به بمباران اطلاعاتی داشت، به هاچینز کمک کرد تا ابعاد جهانی این حمله را بیشتر درک کند. هاچینز کاری که انجام داده بود را در توئیتر توضیح داد. دیری نپایید که صدها ایمیل از طرف دیگر کارشناسان، روزنامهنگاران و مدیران فناوری اطلاعات به هاچینز ارسال شد. آنها سعی داشتند تا اطلاعات بیشتری درباره طاعونی که شبکههای جهان را به داخل خودش فرو میکشید، بهدست آورند. بهلطف دامنه سینکهولی که مارکوس ساخته بود، وی توانست اطلاعاتی از رایانههای آلوده بهدست آورد. این اطلاعات را هیچکس در دنیا بهغیر از مارکوس هاچینز در اختیار نداشت.
در چند ساعت بعد، مارکوس به ایمیلهای دریافتی پاسخ داد و دیوانهوار مشغول عیبیابی (Debug) نقشهای شد تا بتواند به کمک آن رایانههای جدیدی که به واناکرای آلوده میشدند را رصد کند. او قبلا این روش را برای کِلیهوُس و چند باتنت دیگر نیز انجام داده بود. در ساعت 6:30 دقیقه بعد از ظهر حدود سه ساعت و نیم بعد از ثبت دامنه، کافئین، دوست هاچینز، توئیتی از یکی دیگر از کارشناسان امنیت نرمافزار با نام دارین هاس (Darien Huss) برای هاچینز ارسال کرد. در این توئیت پیام سادهای نوشته شده بود، اما همین پیاده ساده هاچینز را شوکه کرد. محتوای این توئیت از این قرار بود که اجرا شکست خورده و اکنون دامنه، سینکهول (SinkHole) شده است.
در واقع میتوان گفت از آنجایی که دامنه هاچینز اول آنلاین شده بود، رایانههای تازهآلودهشده به واناکرای همچنان در حال گسترش بودند، اما خسارت جدیدی وارد نمیکردند. به زبان سادهتر، کرم واناکرای خنثی شده بود. در توئیتِ هاس، قسمتی از کد واناکرای که توسط وی مهندسی معکوس شده بود نیز وجود داشت. منطق این کد نشان میداد که قبل از رمزگذاری هر فایلی، بدافزار ابتدا دسترسی به وبسایتی که هاچینز ثبت کرده بود را بررسی میکرد. اگر دسترسی به این وبسایت میسر نمیشد، بدافزار سراغ خراب کردن فایلهای رایانه آلودهشده میرفت؛ اگر هم به این وبسایت دسترسی پیدا میکرد، در مسیر خود متوقف میشد. کارشناسان بدافزارها هنوز بر سر این موضوع بحث دارند که هدف هکرها برای ایجاد چنین ویژگیای در بدافزار واناکرای چه بوده است. آیا این ویژگی قرار بود بهعنوان روشی برای گریز از ضدویروسها استفاده شود یا اینکه توسعهدهنده بدافزار قصد داشته تا از آن بهعنوان محافظ کمک بگیرد.
هاچینز نتوانست آدرس فرمان و کنترل (command-and-control) بدافزار را پیدا کند. با این حال سوئیچ نابودی آن را پیدا کرد. دامنهای که ثبت کرده بود، روشی ساده برای نابودی سریع جنجال واناکرای بهحساب میآمد. این روش همانند شلیک دو اژدر پروتونی به داخل ستارهای مرده، آن را منفجر میکرد و کهکشان را نجات میداد. جالب اینجاست که هاچینز در حین ثبت آدرس این وبسایت کذایی نمیدانست که واقعاً چه کاری میخواهد انجام بدهد و از ابعاد اینکار بیخبر بود.
وقتی هاچینز توانست به خودش مسلط شود، از صندلی بلند شد و از شادی به دور اتاق دوید. سپس کاری غیرمعمولی انجام داد. وی از پلهها بالا رفت و ماجرا را با خانوادهاش در میان گذاشت. جانِت هاچینز، پرستار بیمارستان، آن روز مرخصی گرفته بود. وی از خرید به منزل بازگشته بود و میخواست شام درست کند. به همین دلیل از آشوبی که همکارانش در سازمان سلامت همگانی (NHS) گرفتار آن شده بودند، اطلاعات بسیار کمی داشت. وقتی هاچینز به مادرش گفت که خطرناکترین حمله بدافزاری دنیا را خنثی کرده است، جانت حرفهای او را تحویل نگرفت.
جانت فقط به هاچینز گفت که کار خوبی انجام داده و سرش را به خرد کردن پیاز بند کرد. چندین ساعت طول کشید تا هاچینز و همکارانش در کریپتو لاجیک متوجه شوند که خطر هنوز پابرجاست. در واقع دامنهای که هاچینز ثبت کرده بود، هنوز با اتصالهای آلوده واناکرای از رایانههای سرتاسر جهان بمباران میشد. این دامنه در عرض دو روز بعد چیزی حدود یک میلیون اتصال دریافت کرده بود. اگر این دامنه خارج از دسترس قرار میگرفت، اطلاعات تمامی رایانههایی که نمیتوانستند به آن متصل شوند رمزگذاری میشد؛ به عبارت سادهتر، بهدنبال غیرفعال شدن دامنهای که هاچینز ثبت کرده بود، واناکرای دوباره راهاندازی میشد. به گفته سلیم نینو، واناکرای در عرض بیستوچهار ساعت میتوانست به تمامی رایانههای بدون محافظ در دنیا آسیب وارد کند.
این مشکل بهسرعت گسترش پیدا کرد. صبح روز بعد، هاچینز متوجه موج جدیدی از پینگهایی (Ping) شد که با ترافیک واناکرای در سینکهول (SinkHole)، ترکیب شدهاند. وی بهسرعت دریافت که یکی از باتنتهای میرای که هاچینز و همکارانش در کریپو لاجیک زیرنظر گرفته بودند، اکنون با حمله دیداس به دامینی که درست کرده بود حملهور شده است. هاچینز احتمال داد که این حمله برای انتقامجویی از رصد کردن باتنت میرای صورت گرفته است. سلیم نینو در صحبتهایی، خود و همکارانش را به اطلس ( یکی از اسطورههای یونانی که جهان را روی دوشش نگه داشته است) تشبیه کرد که دنیا را روی شانههایشان نگه داشتهاند. وی مدعی بود با این حمله جدید، گویی فردی به اطلس از پشت لگد میزند.
در چندین روز بعد، حملاتی که سینکهول را تهدید میکرد، به لحاظ ابعاد کمتر شد. شرکت کریپتو توانست با فیلتر کردن و جذب ترافیک، باری که به دامنه ثبت شده توسط هاچینز وارد میشد را در بین مجموعهای از سرورهای دیتاسنترهای آمازون و شرکت هاستینگ فرانسوی اُوویاچ (OVH) پخش کند.
با این حال چند روزی نگذشته بود که هاچینز و همکارانش در کریپتو لاجیک با اتفاق غیرمنتظره دیگری روبهرو شدند. پلیس محلی شهر روبه (Roubaix) در فرانسه بهاشتباه فکر کرد که دامنه سینکهول توسط تهبکاران اینترنتی برای کاربرد در واناکرای استفاده میشود. به همین دلیل دو سرور را در دیتاسنترهای شرکت اُویاچ مصادره کرد. یک هفتهای میشد که هاچینز شبانهروز کار کرده بود و بیشتر از سه ساعت پشتسرهم نخوابیده بود. او با تمام وجود تلاش کرده بود تا جلوی حملههای متغیر واناکرای را بگیرد و سوئیچ نابودی واناکرای را همچنان دستنخورده باقی بگذارد.
در این بین بهرغم اینکه هاچینز هویت خود را همچنان مخفی نگه داشته بود، خبرنگاران رفتهرفته به اطلاعاتی از هویت وی دست پیدا کردند. دو روز بعد از گسترش حمله واناکرای، در صبح روز یکشنبه، سروکله خبرنگاری محلی در خانه هاچینز واقع در ایلفراکمب پیدا شد. از قرار معلوم دختر این خبرنگار همکلاسی هاچینز بود. این دختر هاچینز را از عکس پروفایل وی در فیسبوک با عبارت ملورتِک (MalwareTech) شناخته بود.
دیری نپایید که روزنامهنگاران دیگری هم زنگ در خانه هاچینز را زدند. آنها در پارکینگ روبهروی منزل هاچینز اتراق کردند. این روزنامهنگارها آنقدر شماره خانه هاچینز را گرفتند که پدر و مادر وی از پاسخگویی به تلفن دست برداشتند. روزنامههای بریتانیا هاچینز را قهرمانی اتفاقی نام میبردند که دنیا را از اتاق خوابش نجات داده بود. هاچینز مجبور بود برای پرهیز از رویارویی با خبرنگاران از دیوار حیاط خلوت منزل به آن طرف بپرد. او برای ساکت کردن رسانهها، با مصاحبه با خبرگزاری آسوشیتدپرس موافقت کرد. هاچینز در این مصاحبه به اندازهای مضطرب بود که نام خانوادگی خود را اشتباه تلفظ کرد و مصاحبهکننده مجبور به اصلاح این اشتباه شد.
در چند روز پرالتهاب نخست، هاچینز همیشه نگران حمله نسخه دیگری از واناکرای بود. وی بهخوبی میدانست هکرهایی که این حمله را ترتیب دادند، میتوانند بهراحتی سوئیچ نابودی واناکرای را تغییر دهند و حملهای جدید به راه بیندازند. با این حال چنین اتفاقی صورت نگرفت. پس از گذشت چند روز، مرکز سایبرسکیوریتی ملی بریتانیا از طرف شرکت کریپتو با آمازون تماس گرفت. در این تماس از آمازون خواسته شد تا ظرفیت بینهایتی از سرورها را در اختیار شرکت کریپتو قرار دهند. یک هفته بعد، شرکت کلادفلِر (Cloudflare) که متخصص کاهش آسیبهای حملات دیداس است خدماتی را برای خاتمه دادن به این غائله پیشنهاد کرد. کلادفلر ترافیک ارسالشده از باتنت به سمت دامین نابودکننده واناکرای را با هر حجمی جذب میکرد.
پس از خاتمه یافتن این خطر مهلک، سلیم نینو، نگران سلامتی هاچینز بود. او مارکوس را وادار کرد تا برای مدتی به مرخصی برود. وقتی هاچینز بالاخره توانست به رختخواب برود، یک هفتهای از حمله واناکرای گذشته بود. او در حالی خوابید که برای هر ساعت خواب، بیشتر از هزار دلار دستمزد میگرفت.
هاچینز به شهرتی جهانی دست پیدا کرد. در عرض یک شب حدود صدهزار نفر به دنبالکنندههای وی در توئیتر اضافه شدند. غریبهها وی را در باشگاههای محلی میشناختند و بهعنوان تشکر برای نجات دادن اینترنت، هاچینز را به نوشیدنی دعوت میکردند. یک رستوران محلی به هاچینز پیشنهاد یک سال پیتزا رایگان داد. پدر و مادر هاچینز نیز دستآخر متوجه شدند که پسرشان برای گذران زندگی چه کار میکند و از صمیم قلب به وی افتخار کردند.
هاچینز در مراسم سالانه دفکان (Defcon) لاسوگاس به خودش اجازه داد تا ماحصل زحمتهایش را برداشت کند. این مراسم حدود سه ماه بعد از حمله واناکرای برگزار شده بود و نزدیک به ۳۰ هزار هکر در آن حضور داشتند. او در این مراسم به ستارهای در دنیای سایبرسکیوریتی تبدیل شد. هاچینز برای خلاصی از شر هوادارانی که دائم میخواستند با وی سلفی بگیرند، به همراه دوستانش عمارتی بزرگ اجاره کرد. در این عمارت صدها درخت نخل بههمراه بزرگترین استخر اختصاصی منطقه خودنمایی میکرد. هاچینز و دوستانش از حضور مستقیم در مراسم دفکان خودداری کردند تا او از صف افرادی که منتظر مصاحبه با وی بودند برحذر باشد. آنها چند مهمانی برگزار میکردند و حسابی خوش میگذراندند.
در یکی از این روزها هاچینز و دوستانش به میدان تیراندازی رفتند. هاچینز نارنجکانداز شلیک کرد و با اسلحه ام۱۳۴ به روی هدفهای فرضی آتش گشود. روزی دیگر لامبورگینی و کوروت کرایه کردند و در خیابانهای لاسوگاس و درههای اطراف شهر جولان دادند. هاچینز فرصتی پیدا کرد تا در کنسرت گروه دلخواهش با نام چِیناِسموکِرز شرکت کند. او در این کنسرت حسابی از خود بیخود شد و شیطنت کرد. سارقی در این کنسرت کیف پول هاچینز را دزدید، اما وی به اندازهای سر کیف بود که به این چیزها اهمیتی نمیداد.
سه سال از کار هاچینز در توسعه بدافزار کرونوس، گذشت. وی زندگی خوبی داشت و احساس میکرد شخصیت متفاوتی پیدا کرده است. از آنجایی که ستاره وی درخشیده بود، به خودش اجازه داد تا نگرانیهای همیشگی را کنار بگذارد و ترسی که برای تهبکاریهای گذشتهاش داشت را فراموش کند. با این حال در آخرین روز اقامتش در لاسوگاس، هاچینز با پای برهنه جلوی عمارتی که اجاره کرده بود ایستاد و چشمش به خودروی شاسیبلند مشکی در آن طرف خیابان افتاد.
قسمت بعدی را بخوانید:
از تجربههایتان بنویسید تا به دیگران کمک کند:
- اگر در مورد هک شدن کامپیوتر یا گوشی همراه خود تجربهای دارید، در بخش دیدگاهها با دوستان دیگر به اشتراک بگذارید.
- نظرتان در مورد این مقاله هم میتواند جالب باشد. برای دیگران بنویسید.
به این مطلب چند ستاره میدهید؟(امتیاز: 3.9 - رای: 11)
- منبع: wired
- مترجم: محمد کاملان