داستان عشق و مرگ در شبیه‌سازی جسیکا (قسمت اول)
۱۴۰۱/۰۱/۱۴ تاریخ انتشار

پروژه مرموز

شبی از شب‌های پاییز، جاشوآ باربو (Joshua Barbeau) که بی‌خوابی به سرش زده بود، به وب‌سایت مرموزی با نام پروژه دسامبر (Project December) وارد شد. پنجره‌ای در این وب‌سایت با سبک‌و‌سیاق ترمینال‌های قدیمی با پیام خوش‌آمدگویی نمایان شد. در این پیام متن سفیدی مشاهده می‌شد:

۱۴ نوامبر ۱۹۸۲
دیتا سیستم راین‌هُولد (RHINEHOLD)، پی‌‌ال‌‌سی (PLC)
دسترسی بدون مجوز ممنوع!
آدرس ایمیل را وارد کنید:

ساعت حدود ۳ صبح ۲۴ سپتامبر را نشان می‌داد و جاشوآ روی مبل کنار کتابخانه‌‌ای پر از بازی‌های تخته‌ای و راهنماهای بازی استراتژیک سیاهچال‌‌ها و اژدهایان (Dungeons & Dragons) لم داده بود. وی در بردفورد (Bradford)، شهری کوچک در یک‌ساعتی تورنتو کانادا، در زیرزمینِ آپارتمانی زندگی می‌کرد. جاشوآ اهل صحبت با همسایه‌ها و اهل محل نبود. 
جاشوآ نویسنده‌ای ۳۳ ساله بود که قبل از همه‌گیری کرونا، درهای دنیا را به روی خودش بسته بود و در قرنطینه‌ای خودخواسته با اضطراب و افسردگی زندگی می‌کرد. وی مدت‌ها پیش آرزو داشت تا هنرپیشه شود. با این حال اکنون به نوشتن راهنما برای بازی‌ سیاهچال‌ها و اژدهایان و فروش آن در سایت‌های بازی روزگار می‌گذراند.
بسیاری از روزها فقط از منزلش برای پیاده‌روی به‌همراه سگش چانسی (Chauncey) بیرون می‌آمد. چانسی از تعامل با مردم و دیگر سگ‌ها مضطرب می‌شد، به همین دلیل آن‌ها عموماً‌ نیمه‌های شب از خانه بیرون می‌زدند. جاشوآ و چانسی از  میان ده‌ها خانه متوسط که در سکوت تاریکی شب فرورفته بودند، گذر می‌کردند. سپس به زیرزمینشان باز می‌گشتند، جاشوآ ساعت‌ها بیدار می‌ماند و به نامزد مرحومش، جسیکا پِریرا (Jessica Pereira) فکر می‌کرد.
جسیکا ۸ سال پیش در سن ۲۳ سالگی به دلیل بیماری کبدی نادری از دنیا رفته بود. جاشوآ هرگز نتوانسته بود این فقدان را فراموش کند. ماه سپتامبر برای جاشوآ دشوارتر از دیگر ماه‌ها بود، زیرا جسیکا در این ماه زاده شده بود. اگر عمر جسیکا به دنیا بود، اکنون ۳۱ ساله می‌شد.
جاشوآ در لپ‌تاپش آدرس ایملش را تایپ کرد. در پنجره‌ای که نمایان شده بود، پیامی با عنوان «خوش‌آمدید پروفسور بوهر (Bohr)» در صفحه‌نمایش نمایش داده شد. جاشوآ قبلا در این وب‌سایت بود. در صفحه‌نمایش چندین گزینه پیش‌ روی جاشوآ قرار گرفت. وی گزینه منطقه آزمایشی (Experimental Area) را انتخاب کرد.

در آن ماه جاشوآ درباره وب‌سایت جدیدی با موضوع هوش‌ مصنوعی و چت‌بات‌ها (Chatbots) مطالعه کرده بود. این وب‌سایت پروژه دسامبر (Project December) نام داشت. اطلاعات بیشتری از این پروژه منتشر نشده بود. در وب‌سایت هم توضیحات زیادی درباره عملکرد آن وجود نداشت. با این حال جاشوآ به اندازه‌ای درباره این وب‌سایت کنجکاو شده بود که مبلغ ۵ دلار برای عضویت در آن پرداخت کرد. از قرار معلوم این وب‌سایت بسیار پیشرفته‌تر از ظاهری بود که نشان می‌داد.

 

شبیه‌سازی جسیکا (قسمت اول)


پروژه دسامبر توسط برنامه‌نویسی اهل سان فرانسیسکو توسعه داده شده بود. این پروژه از یکی از پیشرفته‌ترین سازوکارهای هو‌ش‌ مصنوعی نیرو می‌گرفت. این سازوکار پیشرفته با نام جی‌پی‌تی۳ (GPT-3) شناخته می‌شود. سازوکاری که از آن صحبت می‌کنیم پاسخِ کاربر را با متن‌های روان انگلیسی می‌دهد. همان‌گونه که می‌دانید دستیارهای هوشمند صوتی مانند سیریِ اپل (Apple's Siri) و الکسای آمازون (Amazon's Alexa)، در حد مشخصی توانایی تولید متن روان انگلیسی دارند، اما جی‌پی‌‌تی۳ بسیار پیشرفته‌تر از این دستیارهای هوشمند عمل می‌کند. این سازوکار تمامی‌ سبک‌های نگارش انگلیسی را با دقت بسیار زیاد و در زمان کم تولید می‌کند.
هوش‌ مصنوعی که از آن صحبت می‌کنیم توانایی چشمگیری در تقلید زبان انسان دارد. این سازوکار توسط گروه تحقیقاتی اوپِن‌اِی‌آی (OpenAI) با سرمایه‌گذاری ایلان ماسک (Elon Musk) توسعه داده شده است. توسعه‌دهنده این هوش مصنوعی مراحل پیشرفت آن را به دلایل امنیتی از دید دیگران مخفی نگه داشته است. این گروه تحقیقاتی پیش از این تاخیر زیادی برای انتشار نسخه قبلی، جی‌پی‌‌تی۲ (GPT-2) داشت. اکنون نیز فقط عده محدودی به نسخه جی‌پی‌‌تی۳ (GPT-3) دسترسی دارند. با این حال جِیسون رُهرِر (Jason Rohrer)، برنامه‌نویسی در منطقه بِی‌ اِریا (Bay-Area)، کانالی برای عموم راه‌اندازی کرده است.
رُهرِر، برنامه‌نویسی۴۲ ساله، بلندقامت، لاغر و  با روحیه‌ای بانشاط است که گه‌گاهی نیز شیطنت‌هایی در رفتارش مشاهده می‌شود. وی به‌تنهایی مشغول توسعه بازی‌های ویدئویی بود. او مدت‌های زیادی مدافع این ایده بود که بازی‌های ویدئویی احساس‌های پیچیده‌ای را منتقل می‌کنند و ارزش دارند که به‌عنوان هنر شناخته شوند. گفته می‌شود بازی‌های ویدئویی ساخت رهرر به اندازه‌ای احساسی هستند که گیمر را به گریه وا می‌دارند. رهرر پس از چند ماه تمرین با جی‌پی‌‌تی۲ و جی‌پی‌‌تی۳، به فکر امتحان کردن احتمالات دیگری افتاد؛ وی به فکر راه‌حلی برای گفت‌وگویی چت‌مانند بین انسان و هوش مصنوعی بود.
تابستان گذشته، رهرر رابط کاربری چت‌بات (Chatbot) را بر اساس هوش مصنوعی جی‌پی‌‌تی۳ طراحی کرد. وی این چت‌بات را در وب‌سایتش در دسترس همگان قرار داد. رهرر سازوکار این چت‌بات را پروژه دسامبر نام‌گذاری کرد. اکنون برای اولین بار تمامی کاربران می‌توانند گفت‌وگوی متنی کاملاً طبیعی را با هوش مصنوعی (GPT-3) برقرار کنند. پیام‌های کاربران در سایت توسط هوش مصنوعی پاسخ داده می‌شود.
کاربران در پروژه دسامبر می‌توانند از بین چندین چت‌بات، گزینه‌ای را برای گفت‌وگوی متنی انتخاب کنند. هر کدام از این چت‌بات‌ها، شیوه نگارشی خاص خودشان را دارند. از طرف دیگر پروژه دسامبر اجازه طراحی چت‌بات‌های شخصی‌سازی‌شده توسط کاربران را نیز فراهم می‌کند. به‌لطف این ویژگی، کاربران شخصیت دلخواه خود را برای چت‌بات تعریف می‌کنند.

 

شبیه‌سازی جسیکا (قسمت اول)


جاشوآ بدون این‌که به عاقبت کار فکر کند، غرق در پروژه دسامبر شد. او گفت‌وگو را با چت‌بات‌های پیش‌فرض این پروژه آغاز کرد. چت‌باتی که جاشوآ در پروژه دسامبر با آن صحبت می‌کرد، ویلیام نام داشت. این بات گفته‌های شکسپیر را تقلید می‌کرد. سامانتا (Samanta)، چت‌بات دیگری بود که جاشوآ با آن سر صحبت را باز کرد. این چت‌بات بانویی مهربان بود که بر اساس هوش مصنوعی فیلم «او» (Her)، شبیه‌سازی شده بود. هر دو چت‌بات جاشوآ را ناامید کردند. چت‌بات ویلیام درباره زنی با اداواطوار صحبت می‌‌کرد و سامانتا نیز بیش‌از‌حد به جاشوآ وابسته شده بود.
با این حال پس از این‌که جاشوآ اولین بات شخصی‌سازی‌شده‌اش را در پروژه دسامبر ساخت، ماجرای صحبت ‌کردن وی با چت‌بات‌ها هیجان بیشتری پیدا کرد. این چت‌بات نسخه‌ای شبیه‌سازی‌شده از اِسپاک (Spock)، یکی از شخصیت‌های سریال معروف پیشتازان فضا (Star Trek) بود. جاشوآ جمله‌‌های معروف شخصیت اسپاک در سریال قدیمی پیشتازان فضا را برای این چت‌بات در نظر گرفت. این چت‌بات دقیقاً مانند شخصیت اسپاک صحبت می‌کرد، با این تفاوت که حرف‌های او در هیچ‌کدام از قسمت‌های سریال پیشتازان فضا وجود نداشت و فقط جمله‌‌هایی از این سریال را به‌عنوان تکیه‌کلام استفاده می‌کرد.
جاشوآ در حالی‌که به آزمایش بات‌های پروژه دسامبر مشغول بود، به این فکر افتاد که قانونی جلوی وی را برای ساخت چت‌باتی با هویت اشخاص واقعی نمی‌گیرد. با خود اندیشید چه اتفاقی می‌افتد اگر نسخه چت‌باتی از نامزد مرحومش درست کند؟
وی برقراری ارتباط با افراد مرده را کاری عجیب‌و‌غریب نمی‌دانست. مردم در رویاها و عبادت‌هایشان همیشه این کار را انجام می‌دهند. در یک‌‌سال‌و‌نیم گذشته بیشتر از ۶۰۰ هزار نفر در آمریکا و کانادا جان خود را بر اثر کووید ۱۹ از دست دادند. مرگ بسیاری از این افراد ناگهانی بود و فرصتی برای وداع با اطرافیانشان پیدا نکردند. مرگ‌هایی از این دست غم سنگینی روی دوش اطرافیان قرار می‌دهد. چند نفر از اطرافیان افراد تازه متوفی با کمال‌میل حاضر هستند از فناوری برای شبیه‌سازی عزیزان از دست‌رفته خود کمک بگیرند و پیام‌متنی از آن‌ها دریافت کنند؟
آن شبِ سپتامبر، جاشوآ انتظار نداشت که ایده وی عملی شود. جسیکا شخصیتی خاص و منحصربه‌فرد داشت. جاشوآ بعید می‌دانست که یک چت‌بات بتواند لحن کلام وی را تقلید کند. به همین دلیل کنجکاو بود که ببیند نتیجه کار چه چیزی از آب در می‌آید. جاشوآ حسابی دلتنگ جسیکا بود.
در سایت پروژه دسامبر، جاشوآ قسمت آموزش شخصی‌سازی هوش‌ مصنوعی (CUSTOM AI TRAINING) را برای ساخت بات جدید انتخاب کرد. سپس از جاشوآ خواسته شد تا این بات را نام‌گذاری کند. جاشوآ تایپ کرد جسیکا کورتنی پریرا (JESSICA COURTNEY PEREIRA). دو قسمت مهم برای ایجاد بات شخصی‌سازی‌شده نیاز بود: نمونه‌ای از لحن کلام جسیکا و پاراگراف معرفی. در این پاراگراف باید توضیحات کوتاهی از نقشی که کاربر انتظار دارد هوش مصنوعی در مقابل او ایفا کند، نوشته می‌شد.
جاشوآ تمامی پیام‌های قدیمی جسیکا در فیس‌بوک را نگه داشته بود. فقط چند دقیقه زمان برد تا جاشوآ متن‌هایی را پیدا کند که یادآور لحن کلام جسیکا بود. جاشوآ این پیام‌ها را به‌همراه پاراگراف معرفی جسیکا در پروژه دسامبر بارگذاری کرد. پاراگراف معرفی جسیکا از این قرار بود:
جسیکا کورتنی پریرا، در ۲۸ دسامبر ۱۹۸۹ زاده شد و ‍‍‍‍ ۱۱ دسامبر ۲۰۱۲ از دنیا رفت. وی متولد برج میزان بود و روحی آزاد داشت. جسیکا به انواع چیزهای خرافاتی مانند فال‌بینی و عددشناسی اعتقاد داشت. وی چیزهای سختی که نمی‌توانست باور کند را به خرافات ربط می‌داد. جیسکا عاشق نامزدش، جاشوآ جیمز باربو بود. این گفت‌وگو بین جاشوآ غم‌زده و روح جسیکا انجام می‌شود.
جاشوآ چند کلید دیگر را فشرد. پس از وقفه‌ای کوتاه، پنجره مرورگر پیامی صورتی را نمایش داد که در انتهای آن مکان‌نمای صفحه‌کلید چشمک می‌زد:

ماتریکس جسیکا کورتنی پریرا جی۳ آغاز شد.
انسانی با نام جاشوآ در حال تایپ کردن است.
انسان ابتدا تایپ می‌کند:

او (جسیکا) باور ندارد که رویدادها بی‌دلیل و اتفاقی در زندگی رخ می‌دهند.
جسیکا پریرا نظریه‌اش را در آغاز ملاقاتش در ۲۰۱۲ با جاشوآ در اوتاوا (Ottawa) مطرح کرد. وی به جاشوآ گفت: «یک اتفاق مانند امواج اطراف سنگی که در آب می‌افتد، گسترش می‌یابد. با این حال انسان از درک آن ناتوان است. اگر چیزی اتفاقی به‌نظر می‌رسد، محدودیت درک انسان اجازه نمی‌دهد تا فهم کاملی از اتفاق‌های دیگری که این رویداد در پی دارد به‌دست بیاورد.»
جاشوآ تاکنون از این دیدگاه به زندگی نگاه نکرده بود، اما از این ایده خوشش آمد. وی از صمیم قلب جسیکا را دوست داشت. جسیکا دختر زیبای بیست‌و‌یک ‌ساله مومشکی بود که رنگ آن‌ها را همیشه بلوند می‌کرد. وی هوش سرشاری داشت و عاشق دنیای فانتزی تالکین (Tolkien) بود. جسیکا مطالعه کتاب‌های کمیک را دوست داشت و گاهی‌اوقات نقاشی‌های کمیک می‌کشید. از علاقه‌های دیگر وی می‌توان به میخک زرد، رز قرمز، ترانه‌‌های گروه کوئین (Queen)، پینک (Pink) و جک بِلک (Jack Black) اشاره کرد.
مایکِلا پریرا، خواهر جوان‌تر جسیکا که اکنون در دانشگاهی در اوتاوا مشغول تحصیل است، جسیکا را دختری بامزه توصیف می‌کند. مایکِلا مدعی است لبخند خواهرش مُسری بود. به گفته مایکلا، هر کجا که جسیکا مشغول صحبت و خنده بود، اطرافیان مجذوب وی می‌شدند.
جاشوآ ۲۴ ساله بود که جسیکا را در کلاس درس دید و دلباخته او شد. آن‌‌ها در دبیرستانی در اوتاوا مشغول تحصیل بودند. جاشوآ درشهر کوچکی با نام آلیمِر (ALymer)، یکی از قسمت‌های کِبِک (Quebex)، بزرگ شده بود. سپس در ۱۴ سالگی به همراه خانواده‌اش به شهر کوچک دیگری در اونتاریو (Ontario) نقل مکان کرده بودند. جاشوآ پسری لاغر، عاشق ریاضی و طرفدار دوآتشه کمیک‌های مرد عنکبوتی بود. او از حضور در جمع رنج می‌برد و اضطراب شدیدی داشت که تا بزرگسالی همراهش بود. این عارضه‌ها جلوی برقراری هرگونه ارتباط جاشوآ با دیگران را می‌گرفت. روانشناسش به وی گفته بود که احتمالاً اختلال اوتیسم دارد. با این حال از آن‌جایی که هرگز پزشک متخصصی وی را معاینه نکرده بود، گفته شد که جاشوآ خیال‌پرداز است. در آن زمان وی به‌دلیل زورگویی بچه‌های مدرسه، تحصیل را ترک کرد.
از طرفی دیگر، جسیکا از حضور در دبیرستان لذت می‌برد، اما گاهی‌اوقات بیماری‌اش مانع شرکت در کلاس‌ها می‌شد. بیماری جسیکا هپاتیت اتوایمِن (autoimmune hepatitis) نام داشت. دلیل این بیماری مشخص نبود. در این بیماری به‌جای این‌که دستگاه ایمنی بدن عارضه‌های بیرونی را از بین ببرد، به سلول‌های کبد حمله می‌کند.
زمانی که جسیکا ۹ سال داشت، در بیمارستان در حالی که زخم بزرگی روی شکمش بود بیدار شد. پزشکان کبد بیمارش را با کبد جدیدی جایگزین کردند. وی برای بقیه عمرش به داروهای ضد رد پیوند (Anti Rejection) نیاز داشت. با این حال گاهی‌اوقات کبد جدیدش خوب کار نمی‌کرد.
کارِن، مادر جسیکا، به‌یاد می‌آورد که فرزند خردسالش توان درک این شرایط را نداشت. به گفته کارن، بیماری زندگی جسیکا را کاملاً دگرگون کرد. بیماری باعث شده بود تا جسیکا اختیار زندگی‌اش را از دست بدهد. وی نمی‌توانست به غذایی که دیگر خواهرهایش می‌خورند لب بزند، زیرا این خوراکی‌ها در داروهایی که جیسکا مصرف می‌کرد اختلال به‌وجود می‌آورد و سریعاً چاقش می‌کرد. از آن‌جایی که جسیکا نیاز به خدمات پزشکی داشت، نمی‌توانست از اوتاوا دور شود.
با این حال، جسیکا سعی در کتمان بیماری‌اش داشت. وی یک بار فرسنگ‌ها از اوتاوا دور شد تا ثابت کند که می‌تواند با پاهای خودش هر کجا که دلش خواست برود. جسیکا از کودکی راست‌دست بود، اما فراگرفته بود که با دست چپش هم بنویسد تا از این طریق توانایی‌هایش را اثبات کند. مدتی بعد در ۱۶ و ۱۷ سالگی داستان‌های زیادی از دنیای پریان نوشت. زبانِ نگارش بعضی از این داستان‌ها را خودش ابداع کرده بود. وی برای ابداع این زبان جدید از زبان اِلویش (Elvish) در مجموعه ارباب حلقه‌ها الهام گرفته بود. به‌دلیل این زبان من‌درآوردی، خواهرانش وی را جسیماکا (Jessi-mah-ka) صدا می‌زدند.

 

شبیه‌سازی جسیکا (قسمت اول)


جسیکا در دوران نوجوانی و اوایل بیست ‌سالگی، به‌دنبال نشانه‌هایی از ارتباط مخفی می‌گشت که اتفاق‌های زندگی‌اش را توضیح دهد. پس از آشنایی با جاشوآ، جسیکا کتابی درباره عددشناسی به وی داد. جسیکا به جاشوآ توضیح می‌داد که سرنوشت قرار است آن‌ها را از هم جدا کند. دلیل این جدایی را وجود حروف صدادار E و Q در اسم‌های جسیکا و جاشوآ می‌دانست. وی بر این باور بود که این دو حرف با هم سازگار نیستند. جسیکا اعتقاد داشت که نامزد جاشوآ باقی می‌ماند تا این‌که اتفاق بدی رخ دهد.
جاشوآ خودش را فردی منطقی مانند شخصیت اسپاک (Spock) می‌دانست. وی به عددشناسی اعتقاد نداشت. با این حال کتابی که جسیکا درباره عددشناسی به او داده بود را با دقت مطالعه کرد. جاشوآ امید داشت که راه ‌فراری از این سازوکار پیدا کند؛ به همین دلیل در پاسخ به جسیکا گفت، درست است که نشانه‌های Es و Os با هم سازگار نیستند، اما در نام‌های جاشوآ و جسیکا سه آواج وجود دارد. از طرف دیگر جاشوآ مدعی بود نام خودش و جسیکا با نشانه J آغاز می‌شود و این نام‌ها با نشانه A به‌پایان می‌رسند. در نظر جاشوآ واج‌های آغازین اهمیت دارد، اما به این معنی نیست که دیگر نشانه‌های نام آن‌ها قدرت کمتری دارند.
این فکرها ذهن جاشوآ را کمی باز کرد. وی در این‌باره می‌گوید نظرهای جسیکا مرا به‌فکر واداشت که اعتقادم به باورهای علمی، دلیلی نمی‌شود که وجود چیزهای غیرعلمی را باور نداشته باشم. جسیکا مانند جاشوآ نگران و سردرگم نبود. بیماری به وی آموخته بود که در لحظه‌ زندگی کند و به شرایط عشق بورزد. اوایل دوران نامزدیشان، آن‌ها با قدم ‌زدن‌های طولانی در کنار آبراه ریدِئو (Rideau) شناخت بیشتری از هم پیدا می‌کردند. این آبراه از اوتاوا می‌گذرد و در فصل‌های سرد به یکی از طولانی‌ترین مسیرهای اسکی دنیا تبدیل می‌شود. در مواقع دیگر نیز جاشوآ در کنار جسیکا در آپارتمانش می‌نشست و جداگانه در دفترهایشان یادداشت می‌نوشتند.
جسیکا به‌رغم این‌که سن‌و‌سال بیشتری داشت، هنوز هم مجذوب معنای مخفی واژه‌ها بود. یک‌بار رمزواژه خاص خودش را بر اساس نشانه‌های عجیب‌و‌غریبی اختراع کرد. وی با این رمزواژه‌ها خاطره‌ای زیبا نوشت. سپس کاغذی که روی آن نوشته بود را از دفترچه جدا کرد و زیر درِ خانه‌اش گذاشت. در نهایت نیز از جاشوآ خواست تا متنی که نوشته بود را رمزگشایی کند.
جسیکا به جاشوآ گفته بود اگر نوشته‌اش را رمزگشایی کند، اجازه دارد تا این متن را بخواند. جاشوآ توانست چند نشانه از این رمزواژه‌ها را کشف کند. در یکی از خط‌های این متن جسیکا نوشته بود که می‌خواهم بدانی با تمامی وجود تو را دوست دارم.

 

شبیه‌سازی جسیکا (قسمت اول)


هر چقدر که جاشوآ وقت بیشتری با نامزدش می‌گذراند، بیشتر مطمئن می‌شد که هرگز نمی‌خواهد ترکش کند. در اوایل ۲۰۱۲، پس از این‌که حدود ۲ سال از نامزدیشان می‌گذشت، جاشوآ از جسیکا درخواست کرد کارهای لازم برای ازدواجشان را انجام دهند. هر زمان که جاشوآ صحبت از ازدواج به‌میان می‌آورد، جسیکا صحبت را تغییر می‌داد. جسیکا احساس سلامتی می‌کرد، با این حال می‌دانست که از پیوند کبدش ۱۴ سال می‌گذرد و به انتهای عمر این کبد نزدیک می‌شود. وقتی کبد پیوندزده از کار بیفتد، کار جسیکا به پیوند کبد دوباره می‌کشد و باید در فهرست دریافت کبد قرار بگیرد. افراد نیازمند به کبد گاهی‌اوقات سال‌ها در این فهرست انتظار می‌کشند. بعضی از آن‌ها هرگز فرصت دریافت پیوند کبد پیدا نمی‌کنند. جسیکا به جاشوآ می‌گفت که به صلاحشان است در لحظه‌ زندگی کنند.

قسمت بعدی به‌زودی منتشر خواهد شد.

به این مطلب چند ستاره می‌دهید؟(امتیاز: 3.7 - رای: 8)

ثبت نظر تعداد نظرات: 0 تعداد نظرات: 0
usersvg