مشکلات یک استارتاپ با بودجه کم
من یک سال در یک استارتاپ کار کردم. در مجموع چهار شریک بودند. آنها فقط یک سرمایهگذار داشتند و بهدنبال سرمایهگذاران بیشتری بودند. استارتاپها با مشکلات بسیاری دستوپنجه نرم میکنند که مهمترین آنها تامین سرمایه است.
در شروع کارهای زیادی هست که یک استارتاپ باید انجام دهد اما منابع کافی برای آن ندارد. انتظار زیادی از توسعهدهندگان دارد، اما دستمزد کمتری پرداخت میکند.
من در فوریه 2019 بهعنوان کارآموز به آن استارتاپ پیوستم. پس از سه ماه، به توسعهدهنده جونیور (تازهکار) ارتقاء یافتم. در دوره کارآموزی، حقوقی که میگرفتم تنها ۱۰۰ دلار بود، اما راضی بودم، زیرا هدف اولم بهدست آوردن تجربه کاری بود. در آنجا در کل پنج برنامهنویس مشغول به کار بودند. همه ما مجبور بودیم بیشتر کار کنیم؛ حداقل چهار روز از شش روز در هفته باید اضافه کار میکردیم. اما شرکت برای اضافه کاری به ما پولی نمیداد. آنها حتا قدردانی هم نمیکردند. طوری رفتار کردند که انگار از اول قرار بود اضافه کار کنیم. این یک علامت قرمز برای توسعهدهندگان است. من به همه توسعه دهندگان توصیه میکنم که اگر شرکت، شما را بدون مزایا مجبور به اضافه کاری میکند، برای تغییر شغل خود اقدام کنید، زیرا آنها روش خود را تغییر نخواهند داد.
بیش از چیزی که در توانمان بود کار میکردیم
مدیر ارشد وظایف را به ما میداد و اصلا اهمیتی نمی داد که آنها را سریع یا آهسته انجام میدهیم. همیشه حجم زیادی از کار را به ما میسپرد که حتا برای برنامهنویسان سنیور (با تجربه و دانش بالا) نیز انجام آن در یک هفته بسیار سخت بود. ما برنامهنویس سنیور نداشتیم. همه ما برنامهنویسان جونیور (تازهکار) بودیم؛ نه تستر وجود داشت، نه طراح. بنابراین، تمام بار کار بر دوش ما بود. حداقل ۹ یا ۱۰ ساعت در روز، ۵۴ تا ۶۰ ساعت در هفته مجبور بودیم کار کنیم؛ در غیر اینصورت شغل خود را از دست میدادیم. اگر هم نمیتوانستیم همه وظایف را بهموقع انجام دهیم، در مقابل دیگران توسط مدیر ارشد تحقیر میشدیم. او یکی از شرکا بود، بنابراین ما نمیتوانستیم از او به مقام بالاتر شکایت کنیم. اگر کسی تنها ۵ دقیقه دیرتر در محل کار حاضر میشد حقوق نصف روز را دریافت میکرد، اما برای اضافهکاری مبلغ بیشتری دریافت نمیکرد.
در دو مصاحبهای که از قبل برای شغل جدید اقدام کرده بودم، نتوانستم حاضر شوم، زیرا با وجود شرایط سخت کاری امکان مدیریت زمان را نداشتم. در موقعیتی هم نبودم که خطر از دست دادن این شغل را بپذیرم.
برنامهما کرش کرد
سپس یک روز مدیرعامل پروژهای را برای انجام به ما سپرد که باید ظرف یکونیم ماه تکمیل میشد؛ یک برنامه موبایل، و یک پلتفرم وب برای ایجاد پلتفرم تحویل سفارشی. البته هدف اولیه، ساخت یک نمونه برای نشان دادن به سرمایهگذار بالقوه بهمنظور جمعآوری سرمایه بود. مدیر ارشد به ما گفت که گرفتن قرار ملاقات با آن سرمایهگذار بسیار سخت است، بنابراین ما مجبور شدیم آن را ظرف یکونیم ماه بسازیم. خیلی ناراحت شدیم که شنیدیم باید در همین مدت کوتاه پروژه را بهپایان برسانیم؛ یکونیم ماه برای هر تیمی برنامه بسیار فشردهای است. میدانستیم که باز هم مجبور خواهیم بود ساعتهای اضافی و طولانی کار کنیم. آنها سه توسعهدهنده از جمله من را برای انجام این پروژه انتخاب کردند. توسعهدهنده بکاند، توسعهدهنده فلاتر و دیگری توسعهدهنده وب فرانتاند (من).
ما پروژه را برای زمان مقرر آماده کردیم؛ البته باگهایی داشت. این موضوع را هم به مدیر عامل و هم به مدیر ارشد اطلاع دادیم. بهنظر کمی از این موضوع ناراحت شدند، اما در ابتدا چیزی نگفتند. این اپلیکیشن زمانی که در مقابل سرمایهگذاران نمایش داده میشد، در موبایل کرش (هنگ) کرد. این اتفاق بهدلیل یک فیلد متنی افتاد. لازمه آن فیلد متنی اعداد بود، اما مدیر ارشد اعداد و کاراکترها را وارد میکرد. برای انجام سریع پروژه، ما از Cloud Firestore برای نگهداری دادهها استفاده کردیم. هنگامی که مدیر ارشد دادههای رشتهای را بهجای داده دادههای عددی در Firestore در سمت فرانتاند موبایل وارد کرد، برنامه کرش کرد.
سرمایهگذار پروژه را رد کرد
سرمایه گذاران پیشنهاد سرمایهگذاری را رد کردند. به نظر من، اولین مقصر مدیر عامل بود. او هرگز نباید این پروژه را برای انجام در این برنامه زمانی بسیار کوتاه به ما میسپرد. مقصر بعدی مدیر ارشد بود. او حتا یک بار برنامه را قبل از ارائه آن به سرمایهگذاران امتحان نکرد. باید برای این کار آماه میشد، زیرا هر برنامهای در ابتدا دارای باگهایی است و در صورتیکه این برنامه در زمان بسیار محدودی توسعه داده شده باشد، قطعا تعداد باگها بیشتر هم خواهد بود. کارآفرینان جوان امروزی ممکن است مزایای زیادی داشته باشند اما یک مشکل عمده آنها نبود تجربه کافی است. اگر آنها تجربه بیشتری داشته باشند، محیط کاری بهتر و کارمندانی با بهرهوری بیشتر خواهند داشت.
به هر حال، پس از رد شدن پروژه توسط سرمایهگذاران، مدیر عامل خواستار توضیحی شفاف از مدیر ارشد شد. طبق انتظار، او ما را بهعنوان مقصر نشان داد و توضیح نداد که زمان محدودی داشتیم، در نتیجه ما قربانی شدیم.
حقوق دو ماه و دیگر هیچ
من درگیر توسعه وب فرانتاند بودم. هیچ مشارکتی در بخش توسعه موبایل نداشتم، با این حال من را اخراج کردند. گفتند طراحی خوب نیست. انکار نمی کنم؛ اما من طراح نیستم و باید این را در نظر میگرفتند. طبق قرارداد کار، شرکت باید دو ماه قبل، اخراج شدن کارکنان را به آنها اطلاع دهد، اما چون مدیرعامل خیلی ناراحت شد، بلافاصله با دو ماه حقوق ما را اخراج کرد. البته من از آن شرکت بسیار ممنونم زیرا توانستم دو ماه به خودم فرصت دهم، و در نتجیه درخواست برای ۷ شرکت، اکنون مشغول به کار هستم. با این حال، نمیتوانم آن تجربه تلخ را فراموش کنم. میدانم شاید نباید چنین احساسی داشته باشم، اما هنوز هم آن تجربه بد مرا آزار میدهد.
توصیه من به شما
هیچکس کامل نیست. کارفرمایان عزیز، لطفا سعی کنید این را درک کنید. حرف من این نیست که ما بهترین برنامهنویسان بودیم، ما از اشتباهات خود آگاه بودیم، اما نباید با مدیریت ضعیف و با یک مدیر ارشد بیتجربه انتظار خروجی عالی از توسعهدهندگان جونیور با دستمزد کم را داشته باشید. مدیران باتجربه اینطور نیستند؛ من با برخی از مدیران اجرایی و مدیران ارشد اجرایی بزرگی آشنا شدهام و رفتار حرفهای آنها را دیدهام. این بدترین تجربه شغلی من و یکی از بدترین تجربههای زندگی من بود.
در نهایت به توسعهدهندگان توصیه میکنم در جایی که احترام و ارزشی ندارید، نمانید. اگر شش ماه دیگر آنجا میماندم، دو سال از کارم عقب میافتادم.
اگر شما نیز چنین تجربهای در کارتان داشتهاید، چه در زمینه نرمافزار و چه در سایر حوزهها، لطفا آن را با دیگران بهاشتراک بگذارید و توصیههای خود را در قسمت نظرات بنویسید.
به این مطلب چند ستاره میدهید؟(امتیاز: 4.5 - رای: 5)
- منبع: outline
- مترجم: پریسا جعفری