توانایی حل مسئله و چگونه می‌توان مسائل را حل کرد؟
۱۴۰۱/۰۴/۲۵ تاریخ انتشار

خودآگاهی کلید دستیابی به مهارت حل مسئله

خودآگاهی بنابر ساده‌ترین تعریف، استخراج اطلاعات و افکار به ‌صورت ارادی است که ماهیت ذهن را مشخص می‌کند و از ناخودآگاه نشات  می‌گیرد و تجربه شخصی افکار و احساسات و مطلع بودن از موجودیت درونی یا بیرونی است و یکی از مهم‌ترین بحث‌های فلسفه ذهن که در حال حاضر بحث روز به‌شمار می‌رود، مسئله خودآگاهی یا ماهیت ذهن (consciousness) است. خودآگاهی به‌طور کلی شناخت انسان از کل ماهیت او است. شناخت مکانیسم حافظه کلیدی برای حل فرایند خود اگاهی است. با اینکه خودآگاهی (ماهیت ذهن) قرن هاست که مورد توجه اندیشمندان عالم بوده‌، اما نخبگان علم امروزی هنوز از ارائه یک تعریف واحد و منسجم و حتی قابل قبول برای یکدیگر عاجزند. از جمله تعریف‌های موجود برای خودآگاهی می‌توان به «آگاهی از اطلاعات حسی ورودی، افکار و عواطف خویش» اشاره کرد؛ لذا می‌توان نتیجه گرفت که مفهوم «من» در تعریف خودآگاهی اهمیت بسزایی دارد. خودآگاهی با توجه به تعبیر کلی آن (شناخت انسان از کل هویت او) شامل شناخت انسان از ویژگی‌ها، تفاوت‌ها و شباهت‌های انسان با دیگران و شناخت عوامل مؤثر بر آن (شناخت خود، دیگران و حقوق متقابل. است.

یک مسئله بر مبنای چه مراحلی‌ کامل می‌شود؟ 

برای آن‌که بتوان ‌این مسئله را حل کرد باید گام‌های مربوطه را به شرح زیر برداشت: 

  1.  فهم مسئله : در این مرحله ‌باید درک کاملی از مسئله به دست آید. به عبارت دقیق‌تر باید بفهمیم مسئله چه معلوماتی به ما داده و چه مواردی را از ما خواسته‌ شده است. 
  2. انتخاب روش: در این مرحله با استفاده از شناختی که از مسئله داریم یکی از روش‌های حل مسئله مناسب با مسئله را انتخاب می‌کنیم.
  3. اجرای روش: زمانی‌که روش مناسب انتخاب شد آن‌را اجرا می‌کنیم.
  4. بازگشت به عقب: جواب‌های بدست آمده را با صورت مسئله مقایسه کرده و یکبار دیگر مراحل بالا را مرور می‌کنیم تا مطمئن شویم قسمتی از مسئله را اشتباه نرفته یا جا نینداخته باشیم. یکی از روش‌هایی که ما را در مرحله فهم مسئله یاری می‌دهد و کمک می‌کند تا مسئله به خوبی و نگاه سیستمی تحلیل شود، تحلیل مسئله با رویکرد آیسبرگ است.

راهبردهای حل مسئله

از راهبردهای حل مسئله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • الگوریتم‌ها (یک راهبرد حل مسئله‌ است که مستلزم پیروی از یک قاعده، روش یا متد خاص است و ضرورتاً به راه حل صحیح می‌انجامد)
  • بینش (درک ناگهانی از چگونگی حل مسئله)
  • روش‌های اکتشافی (راهبردهای غیررسمی شهودی و حدسی است که برخی اوقات منجر به راه حلی مؤثر می‌شوند و گاهی به راه حل مؤثری نمی‌رسند.

روش‌های اکتشافی شامل چهار روش است:

  1.  تحلیل وسیله هدف
  2.  کار به سمت جلو
  3.  کار به سمت عقب
  4.  تولید و آزمون

تحلیل وسیله هدف

  • حل‌کننده مسئله با نگاه کردن به انتهای هدف مورد جستجو مسئله را تحلیل می‌کند و سعی می‌کند فاصله میان موقعیت فعلی و هدف نهایی در آن فضا را کاهش دهد.

کار به سمت جلو

  • حل‌کننده مسئله از ابتدا شروع و سعی می‌کند مسئله را از ابتدا تا انتها حل کند.

کار به سمت عقب

  • حل‌کننده مسئله از آخر شروع و سعی می‌کند از آنجا به سمت عقب حرکت کند.

تولید و آزمون

  • حل‌کننده مسئله صرفاً گزینه‌ای از اقدامات مختلف را نه الزاماً به شیوه‌ای نظاممند انجام می‌دهد و سپس توجه می‌کند که کدام یک از آن اقدامات عمل خواهد کرد.

روان‌شناسی شناختی کلیدی راهی به سوی خودآگاهی

روانشناسی شناختی (cognitive psychology) علمی است که به مطالعه فرایندهای پردازش اطلاعات در ذهن از قبیل توجه، ادراک، حافظه، زبان، حل مسئله، خلاقیت و استدلال می پردازد. روانشناسی شناختی همانند دیدگاه روانکاوی متوجه فرایندهای درونی است. اما در این دیدگاه بیش از آنکه بر امیال، نیازها، و انگیزش تأکید شود بر اینکه افراد چگونه اطلاعات را کسب و تفسیر می‌کند و آن‌ها را در حل مشکلات به کار می‌گیرند تأکید می‌شود. بر خلاف روانکاوی تکیه گاه شناختی نه بر انگیزش‌ها و احساسات و تعارضات نهفته بلکه بر فرایندهای ذهنی است که از آن‌ها آگاهیم یا به راحتی می‌توانیم از آن‌ها مطلع شویم. این رویکرد در تقابل با نظریه‌های یادگیری قرار می‌گیرد که محیط بیرونی را علت اساسی رفتار به‌شمار می‌آورند. اصولاً دیدگاه شناختی به افکار و شیوه‌های حل مسئله کنونی توجه دارد تا تاریخچه شخصی. در این دیدگاه روابط بین هیجانها انگیزش‌ها و فرایندهای شناختی و در نتیجه همپوشی میان دیدگاه شناختی و دیگر رویکردها نیز آشکار می‌شود. روانشناسی شناختی زاده روانشناسی گشتالت است که در دهه ۱۹۲۰ مطرح شد. وجه مشخصه دیدگاهِ شناختی، توجه نسبتاً اندک به رابطه محرک –پاسخ و فعالیت‌های عصبی می‌باشد. توجه اصلیِ این رویکرد، به موضوعاتی نظیر ادراک، حل مسئله از طریقِ شهود، تصمیم‌گیری و فهم است. در تمامِ این فرایندها شناخت از اهمیت مرکزی برخوردار است. شناخت یک مفهومِ کلی است که تمامیِ اشکالِ آگاهی را در بر می‌گیرد و شاملِ ادراک، تفکر، تصور، استدلال، و قضاوت و غیره می‌باشد. انقلابِ شناختی شاملِ تمامِ دیدگاه‌هایی می‌شود که به این مباحث اهمیتِ زیادی می‌دهند. موضوعاتی از این قبیل که انسان چگونه و با چه ساختاری به درک، تشخیص و حل مسئله می‌پردازد و این که ذهن چگونه اطلاعات دریافتی از حواس (مانند بینایی یا شنوایی) را درک می‌کند یا اینکه حافظه انسان چگونه عمل می‌کند و چه ساختاری دارد؛ از عمده مسائل قابل توجه دانشمندان این رشته می‌باشد. محققین روان‌شناسی شناختی به ذهن همچون دستگاه پردازشگر اطلاعات می‌نگرند و رویکرد آنان به مطالعه مغز و ذهن برپایه تشابه عملکرد مغز با رایانه است. برخلاف مکاتب روان‌شناسی کلاسیک از قبیل روان‌شناسی فرویدی، از روش تحقیق علمی و بررسی موارد قابل مشاهده استفاده می‌کند و روش‌هایی چون درون نگری را به کار نمی‌برد.

نقش حافظه ناآشکار در روان‌شناسی شناختی و خودآگاهی

حافظه نا آشکار یا حافظه ضمنی (implicit memory) یکی از دو نوع حافظه بلند مدت (long-term human memory) در انسان است و حافظه‌ای است که در آن انواع اطلاعات را به شکل ناخودآگاه به یاد می‌آوریم. در واقع خاطرات نا آشکار در خارج از آگاهی شخص، حضور دارند و ما از وجود این خاطرات آگاهی نداریم. یکی از رایج‌ترین شکل آن حافظه روندی (Procedural memory) است که باعث می‌شود شخص به ‌درستی و به ‌صورت ناخودآگاه وظایف متعدد را انجام دهد، برای مثال شخصی که در حال رانندگی است قادر خواهد بود با تلفن صحبت کند و یا در امور مختلف تصمیم‌گیری کند، همچنین می‌توانند به ‌صورت ناخودآگاه بر افکار و رفتار ما تاثیر گذار باشد، ما هنگامی متوجه حافظه ناآشکار می‌شویم که در انجام دادن کارهای ادراکی، حرکتی، یا ذهنی بهبود نشان می‌دهیم، بدون آنکه به یاد بیاوریم کدام تجربه‌ها به عملکرد بهتر منجر شده‌ است. جنبه‌های دیگر حافظه ضمنی عبارتند از شرطی‌سازی کلاسیک (Classical conditioning) که در آن روش یادگیری محرک فعلی مرتبط با محرک‌های قبلی و یادگیری‌های قبلی است. به‌طور مثال، زمانی که این نوع شرطی‌سازی در حافظه اتفاق می‌افتد زمانی‌که شما صدای آهنگ اخبار را می‌شنوید انتظار مشاهده اخبار را دارید، نوع دیگر حافظه ضمنی "بازنمایی ادراکی" (Perceptual representation system)  است که بیشتر توسط ویژگی‌های پرایمینگ شناختی می‌شود. زمانی که شما کلمه ر_ا را می‌بینید احتمال زیاد به یاد کلمه رضا می‌افتید و نه رسا، در واقع محرک‌هایی که اخیرا بیشتر اتفاق افتاده‌اند در اولویت قرار می‌گیرند. نوع دیگر حافظه ضمنی یادگیری‌های برنامه‌ریزی نشده (None-associative Learning) است که مرتبط با عادات و حساسیت‌زائی‌ها است. شکل‌گیری عادات در انسان امری مستمر و ناخودآگاه است که مرتبط با حافظه یادگیری‌های برنامه‌ریزی نشده است. 

برای آن‌که به توانایی حل مسئله دست پیدا کنید روی مفهوم خودآگاهی متمرکز شوید

از اواخر قرن بیستم، خودآگاهی برای اولین بار به حوزه علوم اعصاب پا نهاده و به عنوان محصول عملکرد پیچیده سیناپسی در سلول‌ها عصبی مطرح شد. امروزه بیان می‌شود که برای داشتن دریافت‌های آگاهانه از محیط، سه رویداد مغزی رخ می‌دهد. در قدم اول، داده‌های حسی از اندام‌های مختلف از طریق تالاموس وارد کورتکس می‌شوند. سپس، این داده‌ها به مناطق پیش پیشانی منتقل شده و در آن جا پردازش می‌شوند. در نهایت نیز شکل‌گیری یک موج پس نورد به سمت مناطق پس سری کورتکس، یک تجربه آگاهانه را سبب می‌شود. یکی از راه‌های مطالعه خودآگاهی در علوم اعصاب، بررسی مکانیسم اثر داروهای بیهوشی است. با مصرف این داروها رویدادهای فیزیولوژیک قابل توجهی از جمله غالب شدن امواج دلتا در مغز (فرکانس ۰٫۵ تا ۴ هرتز)، به حداقل رسیدن نرخ تنفس، فشار خون، ضربان قلب و خون‌رسانی به کورتکس مغز، رخ می‌دهد. هم چنین در سطح سلولی، پتانسیل عمل و نقل و انتقالات ویزیکولی در سلول‌های عصبی متوقف می‌شود. با وجود در دست بودن تمامی این اطلاعات، نحوه عملکرد این داروها در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. در ابتدا، عنوان شد که این داروها بر شبکه‌های عصبی موجود در کورتکس، سیستم لیمبیک و نخاع اثر گذاشته و به ترتیب، سبب از بین رفتن خودآگاهی، اختلال در حافظه و عدم تحرک می‌شوند؛ ولی بررسی رفتار پارامسی که یک ارگانیسم تک سلولی فاقد هرگونه سیناپس و شبکه عصبی است، موجب نقض این فرضیه شد.

به این مطلب چند ستاره می‌دهید؟(امتیاز: 4.8 - رای: 2)

ثبت نظر تعداد نظرات: 0 تعداد نظرات: 0
usersvg