در حالی که برخی از مربیان کسبوکار محصول نهایی را نماد یک مدل تجاری موفق تفسیر میکنند، اما واقعیت چیز دیگری است. به عبارت دقیقتر مدل کسبوکاری که یک کارآفرین بر مبنای آن کار میکند و محصولی را تولید میکند به عنوان یک راهحل و استراتژی راهبردی شرکت شناخته میشود. به همین دلیل وظیفه اصلی مدیرانعامل و البته مدیران پروژه این است که بهطور تدریجی و سیستماتیک مدل کسبوکاری که قرار است به مرحله اجرایی وارد شوند را ریسکزدایی کنند. بهطور معمول مدیران موفق از هرم چشمانداز استراتژی-محصول (VSP) سرنام Vision-Strategy-Product استفاده میکنند. این هرم به کارآفرینان اجازه میدهد ایده خود را به فاکتورهای چشمانداز، استراتژی و محصول تقسیم کنند تا دید روشنتری به دست آورند. چشمانداز استراتژی محصول چیست و چگونه به کارآفرینان کمک کند؟
هرم چشمانداز استراتژی محصول (VSP) چیست؟
ایدههای تجاری به دلایل مختلفی شکست میخورند. مهمترین دلیلی که باعث شکست یک محصول میشود به ناتوانی یک کارآفرین در شکستن یک ایده به فاکتورهای چشمانداز، استراتژی و محصول بازمیگردد. تعدادی از کارآفرینان به جای آنکه ایده خود را به صورت طبقهبندی شده بررسی کنند، درست در همان راس هرم متوقف میشوند و اینگونه تصور میکنند که ایده (محصول) به درستی آماده شده و اکنون زمان عرضه محصول به بازار است. در حالی که اریک ریس دیدگاه دیگری دارد. او در کتاب The Lean Startup میگوید: « هرم Vision-Strategy-Product یکی از مهمترین ابزارهایی است که در جهت خطدهی به متدولوژی استارتآپ ناب پیش روی شرکتها قرار دارد.» شکل یک هرم پیشنهادی اریک ریس برای شکستن یک ایده به بخشهای کوچکتر را نشان میدهد.
هرم VSP یکی از مهمترین چهارچوبهای مفهومی در ارتباط با کلینگری، درک و استفاده درست از راهکارهای کلاسیکی است که پیش روی شرکتها قرار دارد. این هرم در اغلب موارد نادیده گرفته میشود، اما بدون شک یکی از قدرتمندترین ابزارهای در دسترس شرکتها است. شناخت عمیق این هرم میتواند به درک درست تمام ایدههای کلیدی، اصول و ابزارهای متدولوژی استارتآپ ناب کمک کند. اگر به تاریخچه دنیای تجارت و کارآفرینی نگاه کنید، به خوبی متوجه میشوید در دنیای کارآفرینی، نوآوری و استارتآپی، متدولوژی استارتآپ ناب به سرعت به روش استانداری تبدیل شد، زیرا این ظرفیت را دارد تا شرکتهای ریسکپذیر و پروژههای نوآورانه را به شکل دقیقی مدیریت کند. این عملکرد دقیق هرم VSP باعث شد تا به استانداردی تبدیل شود که تمامی شرکتها آنرا به رسمیت بشناسند. سوالی که برخی از افراد مطرح میکنند این است که اساسا چرا شرکتها زیاد از هرم ناب استفاده نمیکنند و برخی آنرا ابزاری با کارآیی کم تصور میکنند؟
هرم VSP طرح ناب در اختیار کسبوکارها قرار میدهد
هرم VSP با تاکید بر چشمانداز و استراتژی برای تعدادی از کسبوکارها یادآور برنامهریزی سنتی یا همان مدل کسبوکار آبشاری است، اما به این نکته دقت کنید که مدلهای کسبوکار به هیچ عنوان ایستا نیستند. استیو بلنک میگوید: «هیچ طرح کسبوکاری نمیتواند ادعا کند در اولین تماس خود با مشتری موفق خواهد بود.» بهطور معمول تغییرات زیادی پیرامون یک کسبوکار وجود دارد. از یک طرح کسبوکار تک صفحهای گرفته تا یک طرح کسبوکار کامل همواره فاکتورهای زیادی در حال تغییر هستند. شرکتها بهتر است از طرحهای کسبوکاری استفاده کنند که با اهداف پروژه آنها همخوانی دارد. یک طرح کسبوکار سنتی در حالت کلی یک پیشنهاد یا گزارشی است که به دنبال پاسخی برای این سه پرسش مرتبط با برنامهریزی است، «در حال حاضر در کجا قرار دارید؟» «در نظر دارید به کجا برسید؟» و «قصد دارد به چه شکلی به مقصد برسید؟» بدون شک این استراتژی همسو با دنیای مدرن امروزی نیست و باید اصلاح شود.
یک طرح کسبوکار زمانی نتایج ملموس برای یک شرکت دارد که پیشامکانسنجی پروژه را برای ارائه راهحلی برای یک مشکل مهیا کند و همچنین امکانسنجی موقت پروژه را برای هماهنگ کردن محصول با بازار هدف مدیریت کند. یک طرح کسبوکار حجیم و مملو از داده تنها برای یک گزارش (فنی) بهطور مثال ارائه یک پیشنهاد و همچنین برآورد نیازهای مالی و مشخص کردن اندازه یک پروژه برای یک شرکت مناسب است. بهتر است از ارائه طرحهای تجاری بزرگ به ویژه برای کسبوکاری که تازه راهاندازی کردهاید دوری کنید، به دلیل اینکه هیچ یک از دو ویژگی امکانسنجی موقت پروژه و پیشامکانسنجی پروژه را نمیتوان روی یک طرح تجاری بزرگ پیادهسازی کرد.
سعی کنید به جای آنکه به فکر پیادهسازی یک پیشنهاد خام باشید که باعث سوخت شدن یک ایده تجاری میشود، طرح کسبوکاری را ارائه کنید که حل مسئله و همخوانی با بازار/محصول را هدف قرار داده باشد. ما همواره به یک طرح تجاری ناب و متمرکز بر استراتژیهای راهبردی که به شکلی قوی ایدهها را ادغام میکند، بر مبنای اصول پایهریزی میشود و توسط ابزارهای مدیریت استراتژیک انتخاب میشود نیاز داریم. بهتر است از یک طرح ناب (Lean Plan) استفاده کنید. طرحی که میتواند یک کمینه حداقلی محصول بر مبنای یک کسبوکار سنتی یا یک برنامهریزی استراتژیک را مهیا کند. بر عکس یک طرح کسبوکار سنتی، یک طرح ناب بر توسعه سریع یک «استراتژی برنده» متمرکز است. طرحی که به سرعت قادر است در واحدهای آزمایشی کوچک مستقر شود. شکل دو الگوی یک طرح ناب بر مبنای مدل پیشنهادی اریک ریس و منطبق با هرم VSP را نشان میدهد.
طرح ناب چه قابلیتهایی دارد؟
طرح ناب کاربردهای زیادی دارد که از آن جمله میتوان به تشریح سریع یک ایده تجاری، تسهیل تراز تیم و مدیریت چابک طرحهای استراتژیک اجرایی اشاره کرد. شکل دو یک ادغامسازی قدرتمند منطبق با نیرومحرکه مدل کسبوکار (Business Model Engine) را نشان میدهد. Business Model Engine یک داشبورد برای سرعت بخشیدن به بهبود طراحی و عملکرد کسبوکار است. اریک رایس سه رویکرد The Sticky Engine ،The Viral Engine و The Paid Engine را برای شرکتهای نوپا پیشنهاد داده است. یک طرح ناب میتواند کمینه حداقلی یک بوم قابل رشد را بر مبنای یک داشبورد نشان دهد. در حالی که محصول بخش قابل رویت این هرم است، اما بخشهای غیرنمایان هنوز هم مهم هستند. در حالی که بخشهای توسعه یا ساخت روی محصول متمرکز هستند، اما سنجهها، یادگیری و فعالیتهای چرخشی تمرکزشان روی جایگاه ارزشی و استراتژی قرار دارد. در نتیجه یک طرح ناب شامل ساخت-اندازهگیری-یادگیری و حلقه بازخوردهای پیوسته استارتآپ ناب است. خطدهی این حلقه با دنبال کردن فرآیند ساخت یک داشبورد ایدهآل برای مدل کسبوکار هدایت میشود. بهطور معمول در مدت زمان طراحی داشبورد ممکن است چند تکرار و چرخش به وجود آید. اینکار برای حصول اطمینان از این موضوع است که توسعه یک داشبورد ایدهآل همسو با پروژهای که برای آن در نظر گرفته شده در حال انجام است.
بر مبنای تعریف فوق یک داشبورد ایدهآل میتواند در سریعترین زمان ممکن ارزش کاری که به اتمام میرسد را بر مبنای بهکارگیری منابع داخلی و یا منابع خارجی در دسترس (رایگان) با حداقل زحمت (کمترین هزینه یا بدون هیچگونه هزینهای) و حداکثر منفعت (بالاترین تمایز، عملکرد، کیفیت و تجربه عاطفی مثبت) ایجاد، ارائه و بهاشتراک بگذارد.
به این نکته دقت کنید که مدلهای کسبوکار موفق همواره به سمت داشبوردهای همگرا متمایل هستند. داشبوردهایی که با اقتباس از نتیجه نهایی ایدهآل (Ideal Final Result) و بر مبنای نظریه حل ابداعانه مساله (TRIZ) ایجاد میشوند. در مجموع طرح ناب و هرم VSP این پتانسیل را دارند تا برای تولید، آزمایش و اعتبارسنجی ایدهها به ویژه برای مدل کسبوکاری که استارتآپها از آن استفاده میکنند، استفاده شوند. دراپباکس نمونه روشنی در این زمینه است. این شرکت اشتراکگذاری فایل، امروزه در میان شرکتها جایگاه شاخصی دارد و ارزش آن از یک میلیارد دلار فراتر رفته است.
پشته ناب چیست؟
در پاراگراف قبل بررسی کردیم که چگونه شکستن یک ایده بر مبنای هرم چشمانداز-استراتژی محصول میتواند در شناخت بهتر ریسکها و موقعیتها به شرکتهای نوپا و کارآفرینان کمک کند. اکنون زمان آن رسیده تا کمی درباره پشته ناب صحبت کنیم. پشته ناب مجموعه ابزارهایی است که برای پیادهسازی روش استارتآپ ناب بهطور مجزا یا به صورت درون سازمانی استفاده میشود. اریک رایس میگوید: «زمانی که ایدهای به سراغ یک کارآفرین میآید، بهطور معمول تنها به شکل یک سیگنال خود را نشان میدهد.
کارآفرینان اغلب به واسطه عدم شکستن ساختار ایده به سه جزء چشمانداز، راهبرد و محصول با شکست روبرو میشوند. در اغلب موارد به بالاترین جزء هرم توجه بیش از اندازهای داریم به دلیل اینکه تنها عاشق این هستیم که محصول پیش از موعد مقرر آماده شود. برای آنکه ترکیب هرم و پشته ناب را به خوبی به شما نشان دهم از استعاره رانندگی استفاده میکنم.» بر مبنای این استعاره رایس، سه مولفه این هرم که در اصل ابزاری برای طراحی پشته ناب است، اینگونه شرح داده میشوند:
فرض کنید شغل جدیدی پیدا کردید. چشمانداز، همان محل کار جدید شما است. استراتژی، توصیفکننده تمامی راههای پیشرو و وسایلی همچون دوچرخه، ماشین، وسایل حملونقل عمومی و... است که برای رسیدن به محل کار از آن استفاده میکنید. با این وجود اطلاع ندارید چه مسیری برای رفتن به محل کار مناسب است در نتیجه دست به آزمایش میزنید. هر تغییری که در استراتژی به وجود آورید به معنای یک چرخش است. در این استعاره محصول شما همان نقشه راه تکرارشدهای است که برای رسیدن به محل کار خود از آن استفاده کردهاید.
رایس به بهترین و سادهترین شکل ممکن ایده طراحی یک شرکت را تشریح کرده است. البته به این نکته دقت کنید که چرخش به معنای تغییر در استراتژی است، بدون آنکه تغییری در چشمانداز و اهداف شرکت به وجود آید. هر یک از مولفههایی که رایس به آنها اشاره میکند در برگیرنده جزییات مفصلی هستند که ما در این بخش نگاه کوتاهی به آنها داریم. بدون شک این هرم نه تنها یک مدل ذهنی خوب است، بلکه قادر است برای هر مولفه سیستم کنترل بصری کارآمد ایجاد کند. این دقیقا همان چیزی است که پشته ناب به آن نیاز دارد.
لایه چشمانداز- بوم ناب
پایینترین لایه پشته ناب، چشمانداز یا همان چیستی کار شما است. بهترین ابزار برای این لایه بوم ناب است. ما از بوم ناب برای مستندسازی بهترین حدسها برای رسیدن به مدل کسبوکاری که قادر به انجام کار است استفاده میکنیم.
لایه استراتژی- تخته ریسکها و استراتژی
لایه میانی پشته ناب برای متصل کردن دو لایه به یکدیگر استفاده میشود. این لایه اجازه میدهد چشمانداز بزرگ خود را به یک طرح استراتژیک قابل پیادهسازی بشکنیم. اینکار برای بررسی نمونههای موفق و ناموفق موجود و بررسی ریسکها با مشارکت تیم استارتآپی، مشاوران و سرمایهگذاران انجام میشود.
لایه محصول- تخته یادگیری معتبر
بالاترین لایه پشته ناب برای نشان دادن کاری که برای تحقق بخشیدن به چشمانداز ساخت یک محصول انجام شده استفاده میشود. این لایه فرآیند ساخت محصول را به چهار جزء میکشند. البته دقت کنید یک محصول در یک لحظه فقط در یکی از چهار مرحله زیر میتواند قرار داشته باشد.
- فهم مساله: قبل از ارائه راهحل باید مشتری و مساله را درک کرده باشید.
- تعریف راه حل: پیش از آنکه بهطور مستقیم به سراغ یک راهحل بروید، ابتدا از یک پیشنمونه برای تعریف راهحل استفاده کنید.
- اعتبارسنجی کیفی: راهحل باید در اندازه کوچکتر اعتبارسنجی شود.
- درستیسنجی کمی: در این مرحله باید گسترشپذیری و بزرگ کردن راهحل بررسی شوند.
مستندسازی آزمایشها
در مدت زمانی که آزمایش در حال انجام است از مدل گزارشگیری A3 که توسط تویوتا ارائه شده برای مستندسازی آزمایشها استفاده کنید. آنچنانکه آزمایش در جریان است دادههای در حال آزمایش باید در سمت چپ گزارش وارد میشوند. هنگامی که آزمایش به پایان رسید، ستونهای مربوط به یادگیری معتبر و فعالیت بعدی پر میشوند.
سخن آخر
- در این مقاله بهطور مختصر و کوتاه دو مفهوم هرم VSP و پشته ناب را بررسی کردیم. بدون شک بهکارگیری درست این ابزارها برای تحلیل موشکافانه ایدهها مانع از آن میشوند که بسیاری از ایدهها با شکست روبرو شوند یا حتا ایدههای اشتباه به مرحله اجرا درآیند.
به این مطلب چند ستاره میدهید؟(امتیاز: 4.5 - رای: 1)
- منبع: ماهنامه شبکه
- نویسنده: حمیدرضا تائبی